اسلام دین عزیز ماست که پای حرف که می شود همه برایش جان می دهیم اما پای عمل که می شود بیشترمان روشن فکر و متجدد می شویم.

زنان بیوه نیز بخشی از جامعه ی ما هستند که در اثر فوت همسر و یا طلاق با مشکلات عدیده ای مواجهند و هرگز نمی شود مشکلاتشان را نادیده انگاشت، ولی علی رغم این موارد همین که کسی در وادی ازدواج مجدد مردان یا مشکلات زنان بیوه و یا بحث متعه و ... کلامی یا قلمی می زند، بی امان مورد حمله و هجمه قرار می گیرد، به همین دلیل ابتدا بخشی از دلایل این هجمه ها را می شمارم:

- زنان بیوه در هر خانواده ای ممکن است وجود داشته باشند و به همین دلیل است که بخشی از ما در مباحث مربوط به این قشر از جامعه زود غیرتی می شویم.

 

 

- بخشی از زنان که بیوه نیستند و یا برای ازدواج با مشکلی مواجه نیستند نیز به نوعی غیرت زنانه مبتلا هستند که در احادیث برای زنان بسان کفر شمرده شده است و آقای قرآئتی آن را نوعی بخل تعبیر نمودند.

- بخشی از جامعه که روشنفکرند و جامعه ی غربی قبله ی آرزوهایشان است، کلاً با ازدواج دوباره مخالفند حال طرف هر کسی می خواهد باشد، پیامبر یا امام!!!!

بخشی از جامعه نیز عرف را از هر چیز دیگری مهم تر می دانند حتی مهمتر از دین! اینان که بعضا اهل خدا - و پیغمبر هم هستند بر اساس عرف جامعه چیزی را خوب یا بد می دانند.

بخشی از جامعه نیز کلاً با اسلام مخالفند و هر حکمی از اسلام را بر نمی تابند، خواه حجاب باشد یا خواه تجدید فراش یا هر حکم دیگر!

- بخشی از مخالفان نیز در فمینیست ها جای می گیرند اینان از آن جهت که زن را بالاتر از مردان می دانند نمی توانند ازدواج مجدد مردان را تحمل کنند و شاید همین ها هستند که در انتقام از این حلال الهی و از روی لجاجت بحثی را با عنوان ازدواج مجدد زنان طرح می کنند!

و اما مشکلات بیوه ها! این قشری که در اثر ناملایمات زندگی که برای هر کسی ممکن است پیش بیاید، دچار بحران های عاطفی و روحی شدیدی می شوند! بسیاری از این زنان صورت خود را با سیلی سرخ نگاه می دارند و در عین حال که با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنند عفت و آبروی خود را از هر چیز دیگری  مهم تر و محترم تر می شمارند.

بسیاری از زنان بیوه نه تنها شوهر خود را از دست داده اند، بلکه از سوی خانواده خود و اطرافیان و دوستان نیز طرد شده و یا به دلایل دیگر پشتیبانی ندارند؛ زنان مطلقه معمولاً به عنوان انسان های نا موفق شناخته می شوند و همین نوع نگرش موجب عزلت نشینی و خلوت گزینی و در نتیجه افسردگی و پژمردگی شان می شود.

بخشی از همین زنان بیوه نیز متاسفانه به منظور تأمین نیازهای خود به راه های اشتباه رفته و نه تنها خودشان از مسیر اخلاق و دین منحرف می شوند که موجب انحراف جامعه ی مردان و اختلال در خانواده ها می شوند.

 آیا با این اوصاف نمی توان گفت که مشکلات زنان بیوه فقط به خودشان باز می گردد بلکه مشکلات این قشر از جامعه، مشکلات تمام جامعه است؟

آیا چشم خود را بر مشکلات زنان بیوه بستن، اسلامی و یا انسانی است؟

آیا برخورد غیر منطقی با این گونه مباحث، دین داری و عطوفت ما را زیر سوال نمی برد؟

آیا نمی توان در عین حال که روش خود را در زندگی در پیش گرفت، حکم خدا را و یا عمل و گفتار سایر مومنان را زیر سوال نبرد؟!

پاسخ این سوالات با شما، ولی حقیر که شجاعت نشستن بر صندلیِ تعیین صحت و سقم احکام الهی را ندارم!!

 

 




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , اجتماعی  , فرهنگی  ,