سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
نویسندگان وبلاگ
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

مسلمان شدن پرفسور موریس بوکای با آیه ای از قرآن

هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981 میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل کند.

جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.


رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.


تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

 

حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سئوال می کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898 میلادی و تقریبا در حدود 200 سال قبل کشف شده است،در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟!

 

 


 

مسلمان شدن پرفسور موریس بوکای با آیه ای از قرآن

 

 

 

چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیج انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئوله نمی گذرد؟!

 

و آیا ممکن است محمد(ص) هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته؟ پروفسور موریس بوکای تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.

 

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر بازگرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر ذر مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و آیه 92 سوره یونس را برای او تلاوت نمود.

 

این آیه او را بسیار تحت تاثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد. و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد ( لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنریل من حکیم حمید).

 

فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ءایه و ان کثیرا من الناس عن ءایتنا لغفلون/92-یونس

پس امروز بدن و جسد(بی جان تو را ) از امواج رهایی می بخشیم به این دلیل که برای آیندگان نشانه ای از سرانجام گناه باشی تا افراد ظالم از تو عبرت گرفته و دست از ستم خود بکشند و افراد مومن برا ایمانشان افزوده شود و با اراده محکم تری براساس اعتقادات خویش عمل کنند، اما بسیاری از مردم از آیات و نشانه های ما غافلند.

 

http://mahtabidigar.parsiblog.com/Posts/6/%d9%85%d8%b3%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86+%d8%b4%d8%af%d9%86+%d9%be%d8%b1%d9%81%d8%b3%d9%88%d8%b1+%d9%85%d9%88%d8%b1%d9%8a%d8%b3+%d8%a8/




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , طب و پزشکی  , عکس و تصویر  ,
      

در زندگى حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، یک نقطه‌ى برجسته، مثل قله‌اى که همه‌ى دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار مى‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. 1371/11/06

* تحقیقاً یکى از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. 1373/03/17

* یکى از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، یعنى نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا براى جامعه شیعىِ ماست. 1373/03/17

* قدر مجالس عزادارى را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌اى براى ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. 1373/03/17


 در ماه محرم، معارف حسینى و معارف علوى را که همان معارف قرآنى و اسلامى اصیل و صحیح است براى مردم بیان کنید. 1372/03/26

* اگر براى ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمى» را باز کنیدو از رو بخوانید، براى مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود مى‌آورد. چه لزومى دارد که ما به خیال خودمان، براى مجلس‌آرایى کارى کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعى‌اش دور بماند؟! 1373/03/17

* وقتى شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعرى را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنى را انتخاب نمیکنیم؛ جورى میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. 1386/04/14

* برخى کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک مى‌کند. یکى از آن کارها، همین عزاداریهاى سنّتى است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین مى‌شود. این‌که امام فرمودند «عزادارى سنّتى بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌هاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است که عواطف عمومى را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش مى‌کند و بسیار خوب است.

امام خامنه ای1375/03/20





برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , سیاسی و نظامی  , اجتماعی  , فرهنگی  ,
      

 

امیر المومنین (ع) در آخرین وصیت‏هایش فرمودند: «الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم» شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن‏هاى آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد.

امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جاى خالى پدران را بر آنان پر مى‏کرد، و نمى‏گذاشت هیچ فرزند یتیمى با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید!

 
      

پس از آن که خبر ضربت خوردن حضرت علی (ع) در شهر کوفه پراکنده شد، اهالی این شهر، به ویژه شیعیان و محبان آن حضرت، سراسیمه وارد مسجد شده و از حال آن حضرت پرس و جو نمودند.

آنان هنگامی که به نزد آن حضرت رسیدند، دیدند سر مبارکش در دامن فرزندش امام حسن مجتبی (ع) است و با این که جای زخم سرش را محکم بسته اند، با این حال خون از آن جاری است و چهره مبارک آن حضرت از سفیدی به زردی مایل شده است و به آسمان نظر می‌افکند و به تسبیح و تقدیس الهی مشغول است و می‌گوید: الهی اسئلک مرافقه الأنبیاء و الأصیاء و أعلی درجات جنّه المأوی.

در همین هنگام ضارب آن حضرت، یعنی عبدالرحمن بن ملجم مرادی را دستگیر کرده و به مسجد آوردند. مردم که از شدت خشم و ناراحتی می‌خواستند وی را با دست و دندان خویش پاره پاره کرده و به سزایش برسانند، با ممانعت محافظان و یاران حضرت علی (ع) مواجه شدند.

حضرت علی (ع) هنگامی که نظر مبارکش به آن تیره بخت و روسیاه افتاد، به وی فرمود: ای ملعون! کُشتی امیرمؤمنان و پیشوای مسلمانان را، در حالی که تو را پناه داد و بر دیگران اختیار کرد و به تو عطاها نمود. آیا برای تو بد امامی بود؟ و پاداش نیکی‌های او به تو، همین بود که دادی؟ ابن ملجم سر به زیر افکند و سخنی نمی‌گفت.

پس از دقایقی امام علی (ع) چشم گشود و فرمود: ارفقوا یا ملائکه ربّی بی؛ ای فرشتگان خدا با من رفق و مدارا کنید.

ابن ملجم مرادی، در این وقت می‌گریست و خطاب به آن حضرت، می‌گفت: أفأنت تنقذ من فی النار؟ آیا تو می‌توانی کسی که جایش در جهنم است، نجاتش دهی؟ امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) درباره رفتار با ابن ملجم سفارش کرد و به وی فرمود: پسرم! با اسیر خود مدارا کن و با وی طریق شفقت و رحمت پیش گیر.

امام حسن (ع) عرض کرد: پدرجان! این ملعون، ضربتی سخت بر تو وارد کرد و دل‌های ما را به درد آورده است، با این حال دستور می‌دهی که با وی رفتاری مشفقانه در پیش گیریم؟

امام علی (ع) فرمود: فرزندم! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم. پس وی را به آن چه خود می‌خوری، بخوران و به آن چه می‌آشامی، بیاشام. اگر من از دنیا رفتم، از او قصاص کن ولی جسدش را به آتش مسوزانید و وی را مثله نکنید. زیرا از جدت رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: مثله نکنید، اگر چه سگ گزنده باشد. اما اگر زنده ماندم، خودم داناترم که با او چه رفتاری کنم و عفو وی را ترجیح می‌دهم. زیرا ما از اهل بیتیم که با گناهکاران در حق خویش، جز به عفو و کرم رفتار نمی‌کنیم.

در این هنگام، آن حضرت را به سوی خانه اش منتقل کردند و دختران و فرزندان و سایر خانواده آن حضرت، با دیدن وی شیون و گریه سر دادند. نقل شد که برای درمان زخم آن حضرت، پزشکان کوفه را گرد آوردند و حاذق‌ترین و داناترین آنان، شخصی بود به نام «اثیر بن عمرو».

وی چون در زخم سر مبارک آن حضرت نگریست، شش گوسفندی طلبید که تازه و گرم بود و رگی از آن بیرون کشید و آن را در شکاف زخم سر آن حضرت گذاشت و در آن دمید تا اطرافش به تمام قسمت‌های جراحت رسید و اندکی بگذاشت و سپس برداشت و در آن نگاهی کرد و دید که برخی از سفیدی مغز سر آن حضرت در آن مشاهده می‌گردد. در این وقت با حسرت و آه، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! وصیت خود را بگو، که این زخم کار خود را کرده و به مغز سرت رسیده است و از تدبیر بیرون شده است.

آن گاه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و سایر فرزندانش سفارش نمود. وصیت آن حضرت به فرزندانش در نامه 47 نهج البلاغه (فیض الاسلام) آمده است.

حضرت علی (ع) تا شب 21 رمضان، در بستر بیماری بود و در این شب گاهی بی هوش می‌گردید و گاهی به هوش می‌آمد و به اطرافیان نظری می‌افکند و به آنان توصیه می‌نمود. سرانجام چشمان مبارکش را بر هم گذاشت و پاهای خود را به سوی قبله نمود و گفت: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله. این کلمات را گفت و روح مبارکش به اعلی علیین پرواز کرد.

امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) به همراهی سایر فرزندان و یاران نزدیک وی، او را غسل و کفن کرده و طبق سفارش آن حضرت، شبانه وی را در بیرون شهر کوفه، در جایی که هم اکنون معروف به نجف اشرف است، به خاک سپردند.

در شب 21 رمضان، رویدادهای مهمی در عالم خلقت به وقوع پیوست. از جمله آن‌ها است: وفات حضرت موسی بن عمران (ع)، وفات وصی اش حضرت یوشع بن نون، به روایتی عروج حضرت عیسی (ع) به آسمان ها، معراج پیامبر اسلام (ص) به آسمان‌ها و شهادت وصی اش حضرت علی (ع).

از امامین صادقین (ع) روایت شده است، که وفات تمام اوصیای پیامبران الهی در این شب به وقوع پیوست.




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , رمضان  ,
      

فضایل علی بن ابی طالب (علیه السلام) در منابع اهل سنت !!

احادیث در فضائل امام علی(ع) آن قدر بوده که با همه این سختگیری‌ها در دوران‏ بنى امیه، باز هم کتاب‌ها از آن پر است و این پیداست که خداوند سرّى در وجود این مرد بزرگ گذاشته که باید همه او را بشناسند، و گرنه با این وضع فضیلتى‏ از او به یاد نمى‏ ماند.

امام علی(ع) در خطبه 57 نهج البلاغه می فرمایند: از آینده شوم‏ آگاه باشید؛ پس از من مردى با گلوى گشاده و شکمى بزرگ بر شما مسلط خواهد شد. هرچه بیاید مى‏ خورد و در پى آن است که آنچه ندارد به دست آورد، او را بکشید ولى‏ هرگز نمى‏ توانید او را به قتل برسانید. آگاه باشید به زودى او شما را به بیزارى و بدگوئى به‏من وادار مى‏ کند،[1] بدگوئى را در هنگام اجبار دشمن، به شما اجازه مى‏ دهم[2] که این بر درجات و بلندى مقام من مى‏ افزاید و موجب نجات شماست. اما بیزارى‏ و برائت، هرگز از من بیزارى مجوئید که من بر فطرت توحید تولد یافته‏ ام و در ایمان و مهاجرت‏ از همه پیش قدم‏تر بوده ‏ام.[3].

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , رمضان  ,

      

هیچ کس در شب قدر به این حدیث عمل نمیکند!

به گزارش فرهنگ نیوز : من قبلا در جاهای دیگر عرض کرده ام تاکید روایات بر این است که ما به نشاط نگاه کنیم، نشاط نشاط! فردا ان شاء الله شب های قدر می آید حالا این حدیث را هیچ کس عمل نمیکند، جلسه های احیاء خواهیم داشت پنج ساعت الی شش ساعت! مردم را مینشانیم کاملا که دیگر رمقشان گرفته شد هیچ حالی که دیگر نماند تازه قرآن ها توضیع میشود بگذارند روی سرشان بگویند بک یا الله!

دعای کمیلمان که باید بیست دقیقه طول بکشد معمولا دو ساعت و نیم، سه ساعت، ببینید اینها روز قیامت جواب دارد، اگر صاحب شریعت بگوید چرا لطائف و ظرائف شریعت ما را در ذهن مردم ثقیل جلوه دادید، چه جواب خواهیم داد؟! یک جوان میخواهد برود دعای کمیل میداند که رفتنش با خودش است برگشتنش با کرام الکاتبین است! میخواهد برود احیاء رفتنش با خودش است برگشتن با کرام الکاتبین، بابا شش ساعت هم آخر احیاء می شود؟! آخر چه کسی گفته است؟ اگه تو خودت حال داری خوب برو یک گوشه، برادر من عزیز من حالت را که نمیتوانی به کسی منتقل کنی.

خلاصه نشاط خیلی مهم است، روایت داریم که آقا خطرناک است، تو همین قم یک طلبه ای بعضی ریاضت ها را برخودش تحمیل کرده بود، حتما باید نماز شب بخواند، روزی سه جزء قرآن بخواند، چه بکند، چه بکند، چون پشتوانه علمی هم نداشت یکدفعه بریده بود، آمده بود میگفت بله ما یکوقت بیکار بودیم نماز شب میخواندیم!، چرا؟ برای اینکه پشتوانه علمی نداشت، نشاط هم نداشت، یک وقت حاج آقا حسین فاطمی است رضوان الله علیه قریب به یک قرن نماز شب خواند و سیر نشد، یک وقت مرحوم آیت الله العظمی اراکی بود قریب به یک قرن نماز شب خواند و سیر نشد، امام همینطور بزرگان همینطور، یک وقت هم یک آدمی که پشتوانه علمی ندارد روی احساس آمده، فقط احساس.

احساس یک اندازه ای دارد عزیز من، اگر کسی علوم اولین و آخرین را داشت باشد حال نداشته باشد یک عباسی نمی ارزد و اگر کسی حال داشته باشد پشوانه علمی نباشد، بالاخره نمیخواهم بگویم همه علامه بشوند ولی حال هم که پیدا میکنی باید یک پشتوانه ای داشته باشد، یک حدیثی، آیه ای، مبنایی، اما دیگر همه اش بشود احساس. خدا شاهد است الان در حتی تهران هم یک مجالسی روی احساس برگزار میشود، خیلی ببخشید نواری را آورده بودند یک جایی در آن نوار آن بنده خدایی که میخواند می گفت که بله امام حسین به قمر بنی هاشم گفت که شب عاشورا اگر تو هم میخواهی بروی، برو! خیلی ببخشید، اینها درد دل من است،اینها چیزهایی است که در پایتخت شیعه خوانده میشود، نوار میشود، پخش میشود،مشتری هم دارد.

بعد میگوید: عباس خوشگله! آمد زینب کبری را پیدا کرد گفت به داداش حسین یک چیزی بگو! مثل اینکه میدان مولوی بوده مثلا، دروازه غار بوده نعوذبالله، این شد حرف؟! همش احساس؟! آدم قمر بنی هاشم را اینطور یاد میکند؟! قمر بنی هاشمی که ائمه وقتی اسمش می آمد تعظیمش میکردند، میگفتند عموی ما نافذالبصیره بود عموی ما پرده ای برابر چشمش نبود، آنوقت اینطور میگویند؟! که دو نفر عوام میخواهند گریه کنند؟! میخواهم صد سال گریه نکنند، اگر میخواهیم به یک آدم عوامی هم حالی بدهیم به او بفهمانیم روی این روایت داریم این را به تو میگوییم، روی این مبنا داریم میگوییم، مبنایش این است.




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , رمضان  ,
      

دوستان سلام

سکانس اول:

دختر بچه که بودم، دختران زیبای جوان رو که می دیدم خیلی حسرت می خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بکشم. بتونم زیبایی خودمو نشون بدم. برنامه های ماهواره ای هم تأثیر زیادی روی من گذاشته بود. زنان و دختران توی ماهواره همیشه عزیز و نور چشم بودند و مدام ازشون فیلم و تصویر پخش می شد....

سکانس دوم:

وقتی به زیبایی رسیدم و بر و رویی پیدا کردم، به خاطر نوع لباس پوشیدنم خیلی مورد توجه بودم، اینقدر جلوه داشتم که ناخودآگاه پسرا و مردای زیادی که با من برخورد داشتند، نمی تونستند حرفی نزنند. خیلی از پسرا در کوچکترین برخورد سعی می کردند نظرم رو جلب کنند و رابطه دوستانه برقرار کنند. متلک شنیدن هم شده بود کار هر روزم...

جوان بودم و لذت می بردم از اینکه می دیدم چشم ها به من توجه دارن، خوشم می آمد که مورد توجه باشم. بنابرین سعی می کردم تنگ ترین و کوتاهترین لباس ها رو انتخاب کنم و با غلیظ ترین آرایش بیام بیرون...

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : اخلاقی  , ادبی  , اجتماعی  , فرهنگی  ,

      

http://oi27.tinypic.com/a9pdvo.jpg

تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت

در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.

همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.

واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , ادبی  ,

      

رجا نیوز: حضور سمیه حیدری با پوشش چادر روی سکوی قهرمانی و فلاش متعدد عکاسانی که در حال ثبت این لحظه تاریخی بودند، درخششی فرا‌تر از درخشش مدال نقره این دختر شایسته داشت.

سمیه حیدری، ورزشکار زن کوراش کشورمان در دیدار فینال وزن منهای 57 کیلوگرم با شکست برابر حریفی از ازبکستان به مدال نقره بسنده کرد. خانم حیدری که در دور نخست استراحت کرده بود، در دور دوم، حریف اهل کره جنوبی را مقتدرانه شکست داد تا رسانه‌های کره از این حادثه به عنوان یک شگفتی یاد کنند.

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , ورزشی  , عکس و تصویر  ,

      

آیا شاغل بودن براى بانوان ارزش است ؟

     قبل از هر گونه اظهار نظر درپاسخ به این سؤال ؛توجه به این‏دو نکته لازم است:

      اولاً:صرف کار کردن ارزش است وموارد آن متعاقبا بیان خواهد شد ،اما کلام در شاغل بودن است به این معنا که

براى کسب در آمد از منزل خارج شود واز اداى حقوق همسر وفرزند خود؛ سرباززند وکسب وکار را پیشه قراردهد وبه

دنبال طلب مال براى بهتر زندگى نمودن باشد.

     ثانیا:کلام در بیان ارزش شاغل بودن است نه صرف شاغل بودن، از نظر شارع اگربانوئى بتواندبه موازین شرعى

عمل نماید وحجاب کامل رامراعات کند ؛ اشکالى نداردوبه هر شغلى مى‏تواند رو آورده وآن راانجام دهد،امامطلبى

که قابل بحث وتأّمل است ارزشمند بودن آن است آیا صرف شاغل بودن براى زن ارزش است؟بطورى که امروزه

تبلیغات گسترده‏اى در این زمینه صورت مى‏گیرد، وآن چنان این تبلیغات در خانواده ها اثر گذاشته که مادرانى که عمر

خود را درتربیت اولاد صرف نموده وبه خانه دارى مشغول بوده‏اند وسعى آنها در خانه دارى وهمسر دارى وتربیت

اولاد بوده است الان در خود احساس حقارت نموده وچه بسا پدر ومادر خود را زیر سؤال برده که چرا به ما اجازه

ندادید تا برویم ودر آمدى کسب کنیم ومستقل باشیم ومحتاج به کمک شوهر نباشیم بلکه ما کمک به همسرمان بکنیم

و...آیا این فرهنگ اسلام است ؟وآیا این فرهنگى که الان در جامعه اسلامى در بین مردم نفوذ کرده که باید زن ومرد

هردو شاغل باشند تا بنوانند زندگى ایده آلى داشته باشند درست است ویا جوانى که مى‏خواهد همسرى را انتخاب

کند یکى از معیارهائى را که در نظر مى‏گیرد این باشد که با دخترى ازدواج کند که شاغل باشد تا بتوانند زندگى خوبى

داشته باشند در غیر این صورت زندگى راحتى نخواهند داشت؟ ویا اینکه یک خانواده از روز اول که فرزند خود را به

مدرسه مى‏فرستد؛ هدفى جز گرفتن مدرک وبه دست آوردن یک شغل که بتواند کسب در آمد بیشترى بکند ؛ندارد،به

همان انگیزه‏اى که اشاره شد و...

     از آن جائى که مطلب از اهمیت زیادى بر خوردار است باید به طور دقیق به ابعاد مسئله رسیدگى شود تا جاى هیچ

گونه ابهامى باقى نماند .

     این مطلب از جهاتى چند باید مورد بر رسى قرار بگیرد .

 

 

http://salk.parsiblog.com/Posts/73/%d8%a2%d9%8a%d8%a7+%d8%b4%d8%a7%d8%ba%d9%84+%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%86+%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%8a+%d8%a8%d8%a7%d9%86%d9%88%d8%a7%d9%86/




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , اجتماعی  , فرهنگی  ,
      
<      1   2   3   4   5   >>   >