سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
نویسندگان وبلاگ
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

خدا بگم چی کار کنه اونایی رو که به نمایندگان خدوم مردم تهمت می‌زدن. نمیدونم یادتون هست یانه، وقتی مجلس شرط فوق لیسانس رو برای نمایندگی مجلس تصویب کرد و بعد هر دوره نماینده بودن رو هم معادل یک مدرک قرار داد، خیلی از مغرضان شروع کردند به زیر سوال بردن مجلس. حتی بعضی‌ها انقدر پررو شدند که گفتند نماینده‌ها با یه دکمه به خودشون فوق لیسانس دادن!

اما حالا با گذشت این یکی دو سال همه فهمیدند که اصلاً هم اینطور نبود. مجلس که مفتی مفتی به کسی مدرک نداد، کلی برای نماینده‌ها کلاس گذاشته تا مدرکشون حلال بشه! البته ما هم مثل شما از این کلاس‌ها خبر نداریم اما وقتی نتیجه رو می‌بینیم مطمئن میشیم که حتما یکسری آموزش‌های فشرده برگزار شده که بعضی نماینده‌ها اینطور پیشرفت کردن!

مثلاً شما باور می‌کنید کسی که تا دیروز نمی‌دونسته چه کلمه‌ای فحشه و چه کلمه‌ای فحش نیست، حالا بدون آموزش بتونه درباره مساپل پیچیده فقهی نظر بده؟! جداً چنین چیزی بدون کلاس و مشق و امتحان امکان داره؟ نه دیگه!

منظور من یکی از نماینده‌های مجلسه که چند سال قبل تو تریبون مجلس به یکی دیگه از نماینده‌ها گفته بود «پفی‍...» و بعد که بهش گفته بودن چرا این حرف زشت رو زدی، جواب داده بود من معنی این کلمه رو نمی‌دونستم!

اما حالا طرف تو یکی دو سال به حدی پیشرفت کرده که درباره مبانی مربوط به بغی و محاربه تو اسلام اظهار نظر میکنه و حرف چند تا آیت الله رو زیر سوال می‌بره! خداوکیلی رسیدن از اونجا به اینجا بدون آموزش و همینجوری الابختکی امکان داره؟!

حالا نه اینکه همه معنی اون کلمه بد رو میدونن اما لااقل همه انقدر میدونن که اون کلمه فحشه و معنای بدی داره! اونوقت این بنده خدا حتی تا این حد اطلاعات نداشته و مثلاً فکر می‌کرده مردم صبح به صبح برای احوال پرسی از این کلمه استفاده میکنن!

حالا همچین نماینده‌ای رسیده به جایی که میاد درباره اینکه در اسلام به چه کسی باغی می‌گن، نظریه میده، اونم تو دوره و زمونه‌ای که خیلیا فکر می‌کنن باغی غلط تایپیه و مثلاً یاغی بوده و یه نقطه‌اش افتاده!

خلاصه ما در همین جا از تمام کسانی که در این زمینه تلاش کردند و سواد و اطلاعات امثال این بنده خدا را افزایش دادند تشکر می‌کنم. باشد که همه ما بعد از یاد گرفتن اینکه چه کلمه‌ای فحشه و چه کلمه‌ای فحش نیست، به جایی برسیم که بتونیم نظریه اسلامی تولید کنیم. چنین بادا!




برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , سیاسی و نظامی  , ادبی  , فرهنگی  ,
      

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید

هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , ادبی  , فرهنگی  ,

      

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , ادبی  , فرهنگی  ,

      

مــــــــســــــابـــــــقـــــــه                       مــــــــســــــابـــــــقــــــه

ویژه مسابقه ماه محرم :

برای شرکت در مسابقه کافیست فقط در یک پیامک نظر ، احساس و حتی یک شعر درباره ماه محرم و یا حوادث این ماه ، همراه با نام و نام خانوادگی و شماره دانشجویی خود را برای ما بفرستید .

شماره دریافت پیامک : ***   09302381317  ***     (فقط دانشجویان دانشگاه پیام نور دررود)

** به پیامک های تکراری ترتیب اثر داده نخواهد شد .

** در صورت دریافت پیامک های تکراری به اولین پیامک رسیده با توجه به نام و نام خانودگی و شماره دانشجویی ترتیب اثر داده خواهد شد .

** ملاک شرکت در مسابقه نام و نام خانودگی و شماره دانشجویی می باشد ، لذا از ارسال پیامک های متعدد با شماره های متفاوت خودداری نمایید .

** سهمیه در نظر گرفته شده برای شرکت در مسابقه برای هر نفر یک پیامک می باشد . درصورت ارسال چند پیامک فقط اولین پیامک رسیده از هر فرد مد نظر قرار خواهد گرفت .

** از تمام دوستان خواهشمندیم به دیگر دوستان برای شرکت در مسابقه اطلاع رسانی نمایند .

 

جوایز شامل :

  • کارت شارژ 100000 ریالی (ده هزار تومانی)     1 عدد
  • کارت شارژ 50000 ریالی  (پنج هزار تومانی)    1 عدد
  • کارت شارژ 20000 ریالی  (دو هزار تومانی)     1 عدد
  • کارت شارژ 10000 ریالی   (هزار تومانی )      3 عدد



برچسب ها : مذهبی  , ادبی  , فرهنگی  , ورزشی  , مسابقه  ,
      

 منطقه قم، نخستین کسی که به کنیه (ابو‌تراب) نامیده شد، علی بن ابی طالب رضی‌الله عنه است، این کنیه را رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم به او داد آن گاه که دید او بر روی زمین خوابیده و خاک بر پهلوی او نشسته است، از روی لطف و مهربانی به او فرمود: برخیز ای ابوتراب.

و این محبوب‌ترین القاب او به شمار می‌رفت و از آن پس به برکت نفس محمدی این کرامتی برای او شد، زیرا خاک خبرهای گذشته و آینده تا روز قیامت را برای او باز می‌گفت‌.

از رسول خدا (ص) نقل شده که فرموده‌اند: چون روز قیامت شود و شخص کافر پاداش و نزدیکی و کرامتی را که خدای متعال برای شیعیان علی(ع) آماده شده را ببیند، گوید "ای کاش من ترابی بودم"، یعنی کاش از شیعیان علی (ابو‌تراب) بودم.

‌علامه مجلسی رحمه‌الله در بیان این جمله گوید‌: ممکن است ذکر آیه در اینجا برای بیان علت دیگری در نامگذاری آن حضرت به ابو‌تراب باشد، زیرا شیعیان او به جهت تذلل بیش از اندازه و تسلیم بودن در برابر فرمان‌های حضرتش تراب نامیده شده‌اند، چنان که در آیه کریمه آمده و چون آن حضرت صاحب و پیشوا و زمامدار آنهاست، ابو‌تراب نام گرفته است‌.

‌در این که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در چه زمانی این لقب مبارک را به امیر‌المؤمنین علیه السلام داده است، روایات متفاوتی نقل شده است‌. برخی از آن‌ها حاکی از آن است که این لقب در جمادی الأول یا جمادی الثانی سال دوم هجرت در غزو? العشیره به آن حضرت داده شده است‌. در برخی دیگر آمده است که در یوم‌التآخی، یعنی روزی که پیامبر اسلام بین هم? مسلمان عقد برادری بست و از بین تمام مردم علی را برای خود برگزید، به او داده شده است‌.

‌البته این روایات هیچ تعارضی باهم ندارند، چرا که ممکن است پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در موارد متعدد بارها و بارها آن را تکرار کرده باشد‌.

منابع:

الغدیر – علامه أمینی - ج 6 - ص 337 – 338،

علل الشرائع - الشیخ الصدوق - ج 1 - ص 156 ،

بحار‌الأنوار - علامة مجلسی - ج 35 - ص 51




برچسب ها : مذهبی  , ادبی  , رمضان  ,
      

 

امیر المومنین (ع) در آخرین وصیت‏هایش فرمودند: «الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم» شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن‏هاى آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد.

امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جاى خالى پدران را بر آنان پر مى‏کرد، و نمى‏گذاشت هیچ فرزند یتیمى با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید!

 
      

حضرت علی علیه السلام وارد مسجد شد و خفتگان همیشه در خواب و از جمله قاتلش را برای نماز بیدار کرد. شروع کرد به آخرین اذان ، از بام مسجد پایین آمد و به نماز ایستاد. هنوز سر از سجده بر نداشته بود که شمشیر ابن ملجم ملعون بر فرق مولا نشست. در آن لحظه حساس، دو صدا به گوش رسید:

یکی بین زمین و آسمان، جبرئیل امین (ع) بود که ندا سر داد :«قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیَاءُ؛» پسر عموی مصطفی (علی مرتضی ) کشته شد.

و صدایی هم از عاشق شهادت، علی (ع) شنیده شد که می فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَْهُ وَ رَسُولُهُ»  قسم به پروردگار کعبه! رستگار شدم.

شنیدند که طبیب گفته فقط برای مولا شیر خوب است... یتیمان کوفه در خانه امیر المومنین(ع) با کاسه های شیر صف بستند...

ولی او قصد دیدار فاطمه(س) را کرده بود...




برچسب ها : مذهبی  , ادبی  , رمضان  ,
      

http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.849411001354023384_jazzaab_ir.jpg

 

جملات زیبای تصویری, عکس های زیبا-www.jazzaab.ir

 

ادامه تصاویر ...


برچسب ها : ادبی  , عکس و تصویر  ,

      

دوستان سلام

سکانس اول:

دختر بچه که بودم، دختران زیبای جوان رو که می دیدم خیلی حسرت می خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بکشم. بتونم زیبایی خودمو نشون بدم. برنامه های ماهواره ای هم تأثیر زیادی روی من گذاشته بود. زنان و دختران توی ماهواره همیشه عزیز و نور چشم بودند و مدام ازشون فیلم و تصویر پخش می شد....

سکانس دوم:

وقتی به زیبایی رسیدم و بر و رویی پیدا کردم، به خاطر نوع لباس پوشیدنم خیلی مورد توجه بودم، اینقدر جلوه داشتم که ناخودآگاه پسرا و مردای زیادی که با من برخورد داشتند، نمی تونستند حرفی نزنند. خیلی از پسرا در کوچکترین برخورد سعی می کردند نظرم رو جلب کنند و رابطه دوستانه برقرار کنند. متلک شنیدن هم شده بود کار هر روزم...

جوان بودم و لذت می بردم از اینکه می دیدم چشم ها به من توجه دارن، خوشم می آمد که مورد توجه باشم. بنابرین سعی می کردم تنگ ترین و کوتاهترین لباس ها رو انتخاب کنم و با غلیظ ترین آرایش بیام بیرون...

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : اخلاقی  , ادبی  , اجتماعی  , فرهنگی  ,

      

http://oi27.tinypic.com/a9pdvo.jpg

تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت

در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.

همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.

واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.

ادامه مطلب...


برچسب ها : مذهبی  , اخلاقی  , ادبی  ,

      
   1   2   3      >