شب ...
تنها که باشی ...
شب ...
آرام که باشی ...
شب ...
سکوت می کنی و ...
شب ...
قامت که ببندی ...
ایاک نعبد ... وایاک نستعین ...
شب ...
وقنوت ربنایت نگاهت را بدزدد از کف دستانت و برسی تا
به الله ...
شب ...
و نگاه می داری خدایت را برای خودت ...برای قلبت ...برای ...
شب ...
سکوتی که دل می برد از ...
شب ...
خیال از خیال اوج می گیرد و میرسد تا به ...
شب ...
صدای سکوتی که ...
شب ...
عابدی ... گوشه ایی ...
وعشق بازی می کند برای معبودش ...
شب ...
دلم میلرزد از...
شب ...
سکوتی عاشقانه ...
شب ...
دل از جسم میبرد و وصل می شود به حضرتش ...
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ...
شب ...
عاشقانه ها دارد با دل ...
ودعوتی که نزدیک است ...
صدایی که می پیچید از مناره ی مسجد ...
تا به جان من نشیند ...
و روح پرواز می کند تا به ...
باید لبیک گفت این دعوت را ...
لحظه ایی چند صدایی می آید ...
که آی ای عبد ِ من میخوانمت ...
بیا ...وقت زلالی وطهارت رسیده است ...
ودورکعت قامت می بندی به عشق ...
شب باد هم عاشق می شود ...
بوی غریبی می دهد ...
شب ...
عشق را به سخره می گیرد ...
شب ... شب ... شب ...
http://derangi.parsiblog.com/Posts/183/%d8%b4%d8%a8/
برچسب ها : مذهبی , ادبی ,